سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا و سلام

مسئله ی اصلی ما

نظام , نقد ,     نظر

امروز یک نامه ای دیدم از منتقدی که حالا بماند باورش از موجودی جو انتقاد که این روزها شنیده و دیده می شود و در این نامه هم به آن اشاره شده .

پیش از این هم از رهبر انقلاب داشتیم که : انتقاد کنید ولو امضاء محفوظ

در این نامه نویسنده هی از نظام نامبرده در حالیکه ما هنوز اندر خم یک کوچه آن هستیم که این نظامی که شما هم سنگ آنرا به سینه می زنید یعنی جه ؟

ما از نظام فقط حرف اولش را دیده و شنیده ایم ، چراکه تا به شخص دومش می پردازند یکباره می شود : دومین شخص رسمی کشور ، که گویا غیر رسمی هم دارد و اقلامش هم شاید همینها باشد که در این نامه نامبرده شده !

این ما را یاد خدایی می اندازد که شخص اول هستی است و دوم شخصش هستی ندارد ، اگرم داشته باشد دورقمیست ، مثلا یکی رحمانی و دیگرش شیطانی .

جناب آقای نویسنده ی این نامه ، شما نظامتان را تعریف کنید آنوقت نه تنها این اشخاص که نامبرده اید بلکه ما هم می فهمیم که کجای این نظام قرار داریم .

پس مشکل ما یعنی پرسش اصلی ما اول همین نظان شماست و بعبارتی خدایتان تا بعد بریم سر شخص پیامبر و امامش تا نوبت به ولایت فقیه شما هم برسد که شخص اول مملکت باشد و شخص دوم ... ؟

بسم الله بفرمایید ...


ادامه ی بحث علوم انسانی ، قسمت پایانی

پس موضوع بحث بنابر فهم من انسان دیندار یا مسلمان از متن کتاب مقدس این شد که : اقرا باسم ربک الذی خلق ، یعنی موضوع بحث خالق یا آفریننده است ، حالا چه خدا را خالق بگوییم و چه انسان را که گفته شده باشد موضوع علوم انسانی انسان است ، یعنی موجب برداشتی نمی شود که در پاسخ گفته شده : " برداشت‌های غلطی از اسلامی شدن رشته‌های انسانی شده است، چرا که اسلامی شدن علوم انسانی به معنای سانسور کردن نیست.

همینجاست که متولی امر اقدام به بازنگری ، بلکه شورای محول کننده ی این امر و حتی حاکمیت این هم موضوع بحث است ، البته اگر بنا باشد اتفاقی بیفتد و پدیده ای رخ بدهد ، هرچند یک اتفاقی مثل تغییراتی که در این سه دهه در سطح آموزش و پرورش هم بیفتد بازهم فرقی نمی کند و موضوع خالق یا آفریننده آنست .

همین بود که استاد ما گفت : " بنام اسلام تمام می شود" ، چراکه حاکمیت حاکمیت دینی است و شورای انقلاب فرهنگیش هم بتبع دینی یا اسلامی ، همچنین متولی امر : " اقدام به بازنگری ... . " .

خب به نام ایران تمام شدن هم بشرح ایضا و روشنست ، پس بحساب من ایرانی دیندار یا مسلمان تمام می شود ، بعبارت دیگر من هم آفریننده ی این پدیده خواهم بود که در دستور کارست ، خب در این میان من چکاره بوده ام ؟ آیا مثلا یک رای دهنده ؟ که با رای خود این امر را به دیگری واگذار کرده ؟ و نتیجه هرچه شد به آن تن داد ؟ یا یکی از طرف من مثلا سی سال پیش چنین رای داده ؟ ویا ... ؟

علی ای حال چه مانعی دارد که از موضوع سر در بیاورم ؟ ولو اینکه این چیزهایی که در رسانه ها در رابطه با موضوع گفته می شود مخاطب خاص داشته باشد و جهت اطلاع من هم نباشد .

خب موضوع چیست ؟

اگر مانعی ندارد ما هم بدانیم ، هرچند بقول استاد ما این چیه هرمنوتیک ما از کتاب مقدس که در آن آمده : " کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى ، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى " مفهوم کننده ی این باشد که قد خود بدانیم ، و مقصود من هم همین است ، یعنی همینقدر که از موضوع بی خبر نباشیم کافیست .

یعنی مثل آن طلبه ی حوزه یا دانشجوی دانشگاهی نباشیم که هرچه جلویش گذاشتند میل بفرماید ، بلکه از باب : " انظر الی طعامک " هم همینقدر هم خبرداشته باشیم که این خوراک ما را کی تهیه کرده کافیست ، یعنی کافیست که از خالق آن یا آفریننده ی آن بی خبر نباشیم ، و بعبارتی خودمان ! که از ماست که برماست این علوم انسانی دانشگاهی ما که داریم یا ان شاءالله خواهیم داشت ! مگر اینکه آن رایی که دادیم ، یا از طرفمان داده شده ویا ... ؟ به هر هرمنوتیکی فهمیده شده باشد دراین اقدام به بازنگری هر قدمی که برداشته شود بحساب ما و دین ما واریز نمی شود ، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته


ادامه ی بحث علوم انسانی :

چون این روزها مطرح است که مثلا آیا : " علم اسلامی و غیر اسلامی وجود دارد یا نه؟ " ، نکته ی اول این شد که دین و علم و همچنین علوم دینی یا اسلامی با علوم انسانی فرق دارد در حالیکه علوم انسانی دانشگاهی شامل علوم دینی هم می شود ، که این ناشی از درک یا دیارفت غرب از دین و علوم دینی بوده در حالیکه هرچند ما هم دین را درمقابل علم داریم ولی نه در تعارض با آن و نه تحت علومی که گفته می شود موضوع آن بقول : " یکی از متفکران غربی به نام ویلهلم دیلتای " عبارتست از : " آثاری که انسان آن را خلق کرده است . " ، چراکه خلق شده مثل دانسته شده است و موضوع علوم انسانیست نه موضوع علوم دینی یا اسلامی که گفته شد : مَا لَمْ یَعْلَمْ است .

یعنی در این امر به اقدام به بازنگری ، هر چند فقط این اساتید علوم انسانی دانشگاهها نیستند که می توانند وارد بحث شوند ، همچنین نزدیک به دومیلیون دانشجویی که گفته می شود دارند ، بلکه حوزه و طلاب مدارس ویژه ی علوم دینی را هم می توان بچالش کشید ، ولی این به آن معنی نیست که مثلا من انسان دیندار یا مسلمان هم که وارد بحث می شوم علم دینی نداشته باشم ، چه رصد به اینکه دین علمی هم داشته باشم و آنهم همان علمی که خود : " آن را خلق کرده " باشم !؟ در حالیکه خود مخلوقم چه رسد به مخلوقم .

بنا براین اولین نکته خالق این علوم انسانی دانشگاههاست که خلق کرد ، مثل انسان که خلق می کند ولی خود مخلوقست ، و در این بازنگری آیا موضوع خالق است ؟ یا مخلوق ؟ یعنی در علوم انسانی موضوع انسان است ؟ یا آثارش ؟ بعبارت دیگر موضوع خالق علوم انسانی است ؟ یا اینکه در دانشگاههای ما بعنوان علوم انسانی گفته می شود و مخلوق انسانی مثل ماست ؟ که بقول استاد ما : " شورای انقلاب فرهنگی ما امر به اقدام به بازنگری در این را که مخلوق است نموده !؟ ونه بازنگری در خالقش !؟ در حالیکه : اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ " .

" حالا بماند که ما چه چیزمان از غربیان کمتر است در خلق اثری مثل آثاری که ایشان آفریده اند ؟ " : بقول استاد ما