سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا و سلام

سال اصلاح الگوی مصرف گرامی باد

    نظر

 

سلام علیکم

یک نامه ای را که در وبلاگی منعکس شده دیدم که استاد منتشر کرده ، گفتم که منم ناشرش باشم که در ادامه ی مطلب می توانید در چشم ، حس بینایی و دیگر ادراکات خود منتشر کنید .

یا کریم ، یا کریم اهل بیت

موضوع : " سال اصلاح الگوی مصرف گرامی باد "

از پدر خانه ای                                                                                 در تاریخ  /2/1388

با عرض ادب و سلام خدمت معاونت محترم استانداری و  فرمانداری  شهرستان خوی

در پی تقاضا نامه ی مجوز نانوایی که طی نامه ی شماره ی 1055/1/1433 -  2/2/ 88  آن معاونت به شرکت بازرگانی و خدمات منطقه 8 شهرستان خوی ارجاع داده شد شرکت غله و خدمات بازرگانی منطقه ی 8 طی نامه ی  118 آن 5/2/ 88 که بپیوست تقدیم می گردد پاسخ داده : ... امکانپذیر نمی باشد .

یعنی به اطلاع رسانده اند که : " برابر آیین نامه های واصله واگذاری هر گونه سهمیه با آرد یارانه ای بهر شکل و عنوان ممنوع میباشد " .

حالا برابر کدامیک از این " ها " ؟ مطلع نفرموده اند که متقاضی مثل بنده و همچنین اهالی نیازمند محلی مثل امضاء کنندگان زیر تقاضانامه ی بنده  بتوانند پیگیر سهمیه ی خود باشند .

در ثانی موضوع درخواست نانوایی می باشد و میتوانسته  مثل مثلا درخواست کسی هم باشد که اخیرا در همین محل آمده در تقاضا نامه ام نانوایی دایر نموده ، حالا چطور برای بنده امکانپذیر نمی باشد ؟

لطفا تقاضانامه ی بنده را یکبار دیگر بخوانید و یا بازهم بفرمایید که  : " موضوع را بررسی  " فرمایند  ، البته که : " برابر مقررات " که درنامه فوق الذکر آن معاونت بر آن تاکید شده .

چراکه بنده بقدرکافی هم مطلع نشدم چه رسد بقدر : " لازم " که فرموده باشید : " اقدام لازم معمول فرمایند " .

مثلا مقصود از این عبارت را مطلع نشدم که در پاسخ بنده معمول فرموده اند : " ... و در صورت موجود بودن سهمیه جهت شرکت عموم اطلاعیه صادر خواهد گردید که جنابعالی ( یعنی بنده ) نیز می توانید در اطلاعیه های صادره شرکت نمایید ... . " .

یعنی آیا بنده که مثلا سنگکاری بلدم و همچنین کاشی سرامیک و موزائیک کار هم هستم ، در این مدتی که در خوی ساکن هستم از اطلاعیه ای در این زمینه ها بهره مند شده ام ؟ یا در همین شهرک ولیعصر که ساکن آن بوده ام نیز نه تنها سنگکاران خوی بلکه کسانی از ارومیه ، ماکو ووو مثل مثلا ساختمان " دولتی " مخابرات را سنگ کرده اند ؟ آنهم چند قدم آنطرف خانه ی مسکونی ما که در تقاضانامه ام عرض شد یک خانواده ی هفت نفره می باشیم و مثل حالا آنوقت هم بیکار بودم .

حالا دو پسر بزرگ بیکاراین خانواده خصوصا یکی از ایندوهم که سال گذشته نامزد کرده باشد و وردستم کار می کردند بماند ، چه رسد به پسر محصل دبیرستانی که یکی باید کار کند که خرج تحصیلش را بدهد ، و بهترست که دیگر نگویم از مثلا دو دختر به اصطلاح دم بخت که شکر خدا کسی در خانه ی ما را نمیزند ، ووو

بگذریم ، چراکه مسئله ی اصلی اینست که اگر بنا بر این است که مردم خانه ، محل ووو خود را با نهادهای جامعه ی مدنی مثل مثلا این شرکت : " شرکت مادر تخصصی بازرگانی دولتی ایران " تنظیم کنند ؟ دستکم باید مطلع باشند از این الگوهای اداره ی جامعه ی خود ، در حالیکه بنده تازه از مثلا تغییر نام این شرکت مطلع شده ام و اطلاع هم ندارم از شرح وظایف آن که مثلا همانست که : " شورای آرد و نان " پاسخگوی آن بود ؟ یا " برابر " نیاز دیگر مثلا بنده و اهالی محلی " معمول " گردیده ؟ هرچند بنده که از شورای مذکور هم فکر نمی کنم زیاد سر در می آورم .

چراکه فقط از فرادای خانه ، جماعت  مسجد محل و دیگر : " اسس علی التقوی " سر در آورده ام ، از بدو انقلاب که از خانه راهی مثلا مسجد حاج بابای خوی می شدم و یا از مسجدجامع مرکز همین شهر با اولین اعزامش به جبهه رفتم ووو ، حال بماند مثلا نقل اینکه در استان فراموش شد که اعزام به جبهه از کجا بوده ، چراکه در مصرف صرف ورزشگاهی شد و نتیجه هم آن شد که شد ،  و در نهایت هم منتظر قائمی هستم که تکیه به مسجدالحرام می دهد و فراخوان جمعه ، جماعت و فرادای خانه هاست ، نه موسسه ، سازمان و اداره ای مثل همین شرکت شرکت مادری که عرض شد که اگر ایشان از ... ،  محل و خانه ی ما خبر ندارند ، یعنی بر این اساس تاسیس نشده اند ، عوضش ما هم از ایشان بی اطلاع هستیم ، پس بی حساب ، خب  ما که روشن است  در خانه ای بدنیا آمده ایم که زیر مجموعه ی مسجد محلی می تواند باشد  و مصلی جمعه ی شهر و دیاری که رو به قبله می گوید " ایاک نعبد و ایاک نستعین " و نه رو به نهادی از نهادهای جامعه ی مدنی آموزه های علوم اجتماعی مدارس قدیم و جدید ، یعنی حوزوی و دانشگاهی ما که الگو گرفته از غرب است ، غربی که در آنجا هم این نهادها خبری از مردم ندارند ، در حالیکه ادعای رهبری دنیا را هم دارند و آنهم بشکل به اصطلاح " آخرزمانی " ش و می شود آنچه شد مثل مثلا در غزه بدست ایشان ، که امیدوارم  مردمش  رو به خانه های خود بیاورند و دست از الگوهای غربی بردارند و شاهد پیروزیشان باشیم ان شاءالله تعالی که فرمود : چنگ بیندازید به ریسمان خدا ، نه ریسمانی که به محل زندگی مردم نرسیده هم پاره پاره است  و حتی : " حبل الناس " هم نیست چه رسد به : " حبل الله " ، محل تولد مردم روشن است ولی محل تولد ایشان چطور ؟ کجا بدنیا آمده اند ؟ حالا غربی و شرقی آن بماند .

خلاصه ی عرضم اینکه مثل خانه ی مردم و خانه ی خدا که اساس و بنیانی دارد آیا نهادهای جامعه ی مدنی هم اساس و بنیانی دارند ؟ حالا چه مردمی و چه خدایی ؟

در ثانی که مقصود اصلی عرض بنده در اینجاست اینکه اگرهم از مصرف خانه ی مردم و خدا هم بقدر کافی مطلع نباشیم که ناشی از علوم انسانی ماست ، آیا از مصرف نهادهای جامعه ی مدنی آمده در علوم انسانی خود اطلاعی داریم ؟

چراکه بنده که فکر می کنم این مردم و بشرح ایضا خانه هایشان هستند که خرج حتی خانه ی خدا هم می شوند ، چه رسد به نهادی جایگزینش که دعوی هزینه شدن برای مردم و خانه هایشان دارد !

حالا بماند که مثل خانه ی خدا ، چه بعنوان مسجد محل و چه مصلی جمعه ی شهر و دیار و بشرح ایضا خانه ی جهانی اینها  نهادی را نمی توان نام برد که برای همه کار مردم و خانه هایشان بکار آید ، حتی بعنوان کاخهای شاهنشاهی ، ریاست جمهوری  ووو ، چه رسد به مثلا شرکتی که مصرفش نان مردم باشد و صرف اینهم بشود .

ببخشید اگر در مصرف وقت گرانبهایتان که لازم است برای مسئله ی مهمتری صرف شود وهزینه ی عرایض بنده شد بقدر کافی موضوع را نرسانده باشم ، چراکه مصرف اسم آنی است که مثل مثلا وقت ارزشمندتان در آن صرف می شود .

                                                       والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته –

گیرنده : امام جماعت مسجد شهرک ، امام جمعه ی خوی ، و ... .

نشانی محل سکونت : 

شماره ی تماس :