نگاهی به نوشته ای منتخب در مجله ی پارسی نامه ی پارسی بلاگ
سلام علیکم
بفرموده ی عزیزی نگاهی به نوشته ی اصولا منطق چیست ؟ انداختم و نظری هم در آنجا دادم .
منتها اگر اظهار نظرم مورد تایید قرار نگیرد عزیزانی که آنجا می روند نظرم را مشاهده نخواهند کرد ، بعلاوه شاید فرصت مشاهده را هم نداشته باشند ، و از آنجایی که این نوشته انتخاب شده صرف نظر از این جلب توجه یک حرف باقی می ماند که آن بیشتر بنده را واداشت تا این نوشته را تقدیم حضور کنم ، خصوصا جهت اطلاع دبیران عزیز پارسی نامه .
اول تشکر از این عزیزان که می دانم زحمت می کشند و وقت گرانبهای خود را صرف ما می کنند و اجرشان باخدا ، در ثانی امیدوارم این ناقابل را هم از بنده پذیرا باشند که توفیق در کارشان برایم آرزوست .
اما مطلب که تحت پرسش اصولا منطق چیست ؟ مطرح شده :
نشد که عین مطلبو کپی و اینجا تقدیم حضورتان کنم ، خلاصه اش اینه که در آن دنیای فناوری و اطلاعات مشاهده می کنید که از فن داستان گویی استفاده شده ، حالا داستان از خود باشد یا برگرفته از جایی ؟ حدس اینه که طبق معمول از همانجاییه که فن آوری و اطلاعات ما از آنجا کپی پست میشه .
اول داستان طبق منطق فناوری و اطلاعات وارداتی ما ! با نقش آفرینی دو نفر که یکی کثیفه و یکی هم تمیزه آغاز میشه ، در حالیکه بقول استاد شهید مرتضی مطهری که در پاورقیهای اصول فلسفه و روش رئالیسم حضرت علامه طباطبایی (ره) که تحت مقاله ی " علم و ادراک " فرموده اند ، نیازی هم نبوده دوتا باشه ، نقش را به یک نفر کثیف یا تمیز هم میشد داد .
علی ای حال چه طبق منطق دنیای فناوری و اطلاعات ایشان و چه منطق استاد شهید ! داستان باز دو حالت داره ، که با پرسش از نیاز به حمام رفتن هر یک از دو نفر است که نیاز داره یا نداره ؟
در آخر داستان هم پس از ( فقط ) درستی هریک ازحالتهای دو دویی و دیجیتالی و نه حالت ( نادرست ) دو حالتی دنیای فناوری و اطلاعات بشر تا عصر حاضر که وارد 2012 میلادیش شده ، پاسخ مسئله ی " اصولا منطق چیست ؟ " از طرف معلم به دانش آموز داستان القا می شه ، که در اظهار نظرم گفتم این منطق کثرت گرایی غربه .
مقصود بنده فعلا وارد شدن به تعریف از منطق و نطق یا حرف زدن نیست ، الان حرفم با عزیزان دبیر است ، خصوصا عزیزان بیدار و روشندلیه که مستحضرند اگر چشم و دل ما بی نیاز از واردکردن نطق و حرف غرب و شرق نباشد ولی در مقابل منطق و نطق و حرفی چون : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، ... ، داره .
که نه تنها از اول دو حالت نداره ، بلکه در ادامه هم دارد : اللَّهُ الصَّمَدُ ، ... ، و اصل قول و حرف و نطق و منطق ما اینه .
اونم پیش از اینکه دارالترجمه ای در زمان عباسیان داشت و منطق یونانی ارسطویی را ترجمه و وارد کرد ، چه برسه به منطقهای پس از رنسانس در اروپا که نقل محافل علمی ما بشه و در مدارس به دانش آموزان القا بشه .
و خدای نکرده در اینجا هم دبیری بازنشر کنه اونم بعنوان نوشته ای منتخب !؟